دوباره زندگی
01 مرداد 1396 توسط Sepide mfl
مدتی بود که غم واندوه مرا باخود به دیار دیگری برده بود…خسته ودلمرده بودم… آنقدر نگران واندوهگین بود که دیگر هیچ مرهمی برای غمهایم پیدانمیکردم…باخود میگفتم فقط زیارت درمان دردم میکند.
گاه غروب که میشد فکرمیکردم الان است که ازغم بمیرم اما بابازکردن قرآن وخواندن آیاتی دردم تسکین می یافت…مدتی به این منوال گذشت، اما هرچه میگذشت گویی بیشتر در خود وغمهایم فرومیرفتم وانگار راه فراری نمی یافتم…تا شبی که باز به قرآن پناه آورده بودم تا جواب تمام غمهایم را بیابم به سوره یونس رسیدم و آیه ۸۸ ….
گویی در آن پریشانی هایم خدا دستانم را گرفت و دوباره به زندگی برگرداند…دوباره حیات….دوباره زندگی