soroshgod.kkowsarblog.ir

  • خانه 

پشت پنجره 

14 مهر 1400 توسط Sepide mfl

هوا کم کم سرد می شود ومن پشت پنجره اتاقم به دور دستها مینگرم، جاده روستایی که انگار تا بینهایت ادامه دارد.

باران می بارد و آدمی دلخوش به عبور عابری است که رنگی آشنا داشته باشد و من امیدوارپشت پنجره.

جاده در باران تماشایی تر است؛ هنگام غروب صدای اردک های همسایه که آرام آرام وبا نظمی توصیف نشدنی بدنبال هم به خانه می آیند گوش را می نوازد و تو مسحور از این اعجازی که چگونه طبیعت برای خواب شبانه و آرامش ابدیش مهیا می شود .

دنیای خیال انگیز من از پشت پنجره ای آغاز می شود که رویاهایم را برای همیشه درخود ثبت کرده است.

پشت پنجره فصل ها را باخود همراه دارد گاهی بهاری ، گاهی پاییزی، گاه تابستانی و گاهی زمستانی اما با همه ای این فصل یک چیز در پشت پنجره همیشه تنهاست وآن خیال من است که تنها در انتظار آمدن تو روزها را شب میکند و منتظرم و انتظار کاری است سخت.
 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: طلبه نویس [عضو] 
  • طلبه نویس
5 stars

سلام دوست جان .
منو برد به خاطراتی ک با دیدن برناه آن شرلی داشتم . یاد اون جزیره افتادم که آنه توش زندگی میکرد

1400/07/16 @ 23:12


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

soroshgod.kkowsarblog.ir

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس